۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

دوست دارم پستی که دوسال پیش همین روزها اینجا گذاشتم بازهم تکرار کنم


اگه با رییس تون دعوا کردین به خاطر اینکه بیشتر از یه هفته بهتون مرخصی نداده

یا اگه با جی اف تون قهرین و اس ام اس هاتونو جواب نمیده

یا اگه کفری هستین که چرا بابا بیشتر پول نداده که اون دامن که دیده بودین رو واسه عید بخرین

اگه مامان مجبورتون کرده خونه تکونی کنید و کون گشادی یه جورایی بهتون زور میاره

یا اگه تو فکر رفت و آمد عید و دید و بازدید های پشت سر هم هستین

یا اگه چند شب پیش صد و ده پراید تونو با خودتون گرفته و ماشینو تا آخر عید خوابونده تو پارکینگ و شما از شغل خیابون گردی بیکار شدین

اگه آرایشگر اوشکول گند زده تو موهاتون و فکر می کنید شکل ابولهول شدین

یا حتی اگه ناراحتین که چرا رفیق نامردتون پا شده با جی اف اش رفته کیش و شما رو قال گذاشته

اما اگه با وجود همه یا یکی از این مشکلات بغرنج

سال تحویل رو کنار خانواده و پدر و مادر و خواهر و برادرتون هستین

خیلی خوشحال باشین

نه فقط به خاطر اینکه میتونید شکوفه های زیبا و

زنده شدن زاینده رود رو ببینید

نه به خاطر اینکه هفت هشت روزی از دست اداره و مدرسه و کارخونه راحتید

نه به خاطر اینکه تو دید و بازدید عید ممکنه برادر زن دایی تونو ببینید که احتمالا امسال دیگه درسشم تموم شده

نه فقط به خاطر اینکه میتونیید صد جور شیرینی و آجیل و شربت بخورید

نه به خاطر اینکه جی اف تون دو هفته با خانواده ش رفته مسافرت و شما نفس راحت می کشید

حتی نه به خاطر اینکه تا آخر عید میتونید 20000 تومن عیدی جمع کنید

. به خاطر اینکه کنار پدر و مادر و برادر و خواهرتون هستید

نوروز مبارک


بوی عیدی بوی توپ

بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو

بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ

با اینا زمستون و سر می کنم

با اینا خسته گی مو در می کنم

...

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب

با اینا زمستون و سر میکنم

با اینا خسته گی مو در میکنم